Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-02@21:41:42 GMT

«های باربی‌!»...

تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۲۴۳۷۵

«های باربی‌!»...

به گزارش همشهری آنلاین «ریحانه ابراهیم‌زادگان» در یادداشتی نوشت:
«با انتشار نخستین تیزر فیلم سینمایی «باربی»، فضای مجازی با سرعت نور پر شد از نشانه‌ها و المان‌های باربی؛ موهای بلوند، آرایش و لباس صورتی و جمله پرتکرار «های باربی!»...
نوستالژی، نخستین دستمایه سازندگان این فیلم برای جذب مخاطب است؛ نوستالژی می‌تواند تقویت‌کننده تبلیغات، فیلمنامه، ساختار، فرم و صدالبته پذیرش مخاطب باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مخاطب طوری محو تماشای رنگ‌ها، خانه‌های فانتزی بی‌دروپیکر، سر و وضع و آرایش لباس فانتزی و خاص باربی و اسباب و وسایل کوچک و بامزه او می‌شود که ممکن است بارها به‌خود بیاید و بخش زیادی از داستان را متوجه نشده باشد. چه خوش‌شانسی بموقعی! ناخودآگاه مخاطب در این شرایط بهتر از هر زمان دیگری دریافت‌کننده پیام‌های کاملا واضح فیلم است.
پیام فیلم چیست؟ قرار است مرور داستان نوستالژیک باربی را تماشا کنیم یا اتفاق تازه‌ای رخ می‌دهد؟ هوشمندانه به‌نظر نمی‌رسد اگر از چنین شخصیت جذابی، استفاده کافی نشود!
در ابتدای فیلم با نخستین دخترانی که با باربی روبه‌رو شدند، آشنا می‌شویم؛ دخترانی که عروسک‌های خود را که شبیه به نوزادند، در آغوش گرفته‌اند و با ورود باربی، عروسک‌های خود را از بین می‌برند. به محض ورود باربی به صحنه متوجه می‌شوند هیچ میلی به مادری برای نوزاد عروسکی خود ندارند و این موضوع هیچ ربطی به طبیعت و فطرت ندارد و صرفا از سمت جامعه به آنها دیکته شده است. آنها قرار است زنان مستقل و موفق و قدرتمند آینده باشند نه مادر! هیچ‌کس به این موضوع اشاره نکرد که چرا بچه‌ها برای همین باربی‌ها هم مادری می‌کنند؟ جامعه چه زمانی به آنها این رفتار را دیکته کرده است؟
قصد ندارم داستان را لو بدهم اما ناچارم برای اثبات ادعای خود، به بخش‌هایی از این فیلم اشاره کنم. شاید به‌نظر برسد با پیش‌فرض‌های ذهنی این فیلم را تماشا کرده و درباره آن نظر می‌دهم؛ اما اگر رنگ و لعاب و فضای فانتزی فیلم حواس‌تان را پرت نکند، نطق غرا و شفاف ابتدای فیلم، دقیقا همین پیام را به شکلی کاملا واضح و کلیشه‌ای به خورد مخاطب می‌دهد. ظواهر فریبنده و اغواگرانه‌، تنها پوشش پیام‌های کلیشه‌ای فیلم است.
در ابتدای فیلم باربی دوستانش را معرفی می‌کند که هرکدام شغلی دارند و شغل یکی از آنها بارداری است! فرزندی در شکم دارد و مشغول به هیچ کاری نیست... باربی با توضیحی گیج‌کننده و طعنه‌آمیز از کنار او می‌گذرد و بعدتر رئیس کارخانه باربی در مواجهه با آن عروسک باردار با لحنی تحقیرآمیز ادعا می‌کند تصور می‌کرد دیگر چنین باربی‌ای تولید نمی‌شود...
بله، در نخستین قدم، مادربودن شغل یک زن بیکار و بی‌جایگاه به نمایش درمی‌آید. حالا فکر می‌کنید باربی‌هایی که زنانی مستقل و موفقند، مشغول به چه کاری هستند؟ کار و فعالیت جدی؟ نه! خوشگذرانی و مهمانی‌های دخترانه و رفتارهای سرخوشانه تنها کاری است که از آنها دیده می‌شود.
کن و دوستانش، عروسک‌های مرد دنیای باربی، از همان ابتدا موجوداتی حسودند که تلاش می‌کنند توجه باربی‌ها را به‌خود جلب کنند و همین ویژگی، بعدها اسباب هرج و مرج در سرزمین باربی را فراهم می‌کند؛ هرج و مرجی که باربی‌ها با اغواگری و حیله‌های زنانه-تنانه از پس آن برمی‌آیند.
نکته‌ای که در جریان فیلم به آن اشاره شد اما توجه نشد، فضای کاملا مردانه شرکت «متا» است؛ یعنی همان ‌جایی که دنیای باربی را مدیریت می‌کند. مردهای کودنی که از پس پیش‌پاافتاده‌ترین کارها برنمی‌آیند. اما در نهایت باربی‌ها همان کاری را کردند که به نفع این شرکت بود؛ چیزی در بدنه مدیریت تغییر نکرد... در واقع هیچ‌چیز تغییر نکرد.
این تصویر، تفسیر ناقص دنیای غرب است. مردان برای زنان تصمیم می‌گیرند اما اتفاقا بسیار هوشمندانه عمل می‌کنند. زنان را از فطرت خود که میل به تشکیل خانواده و مادری است، دور نگه‌می‌دارند و قدرت زنانگی او را به ظواهر بدنش محدود می‌کنند. اشتباه نکنید، حالا دیگر بحث بر سر استانداردهای زیبایی نیست؛ بحث دقیقا بر سر زن‌بودن اوست. همه رنگ‌ها، همه نژادها، همه سایزها و همه زن‌ها باید تحت پوشش این تفکر قرار بگیرند، دنیای مردانه تحت تفکر غرب را بسازند و اکیدا از خانواده و مادری دور بمانند؛ چراکه بزرگ‌ترین سپر زنان در مقابل چنین آسیب‌هایی کانون گرم خانواده است. کد خبر 782613 منبع: روزنامه همشهری برچسب‌ها خانواده مهارت‌ها فرد مهارت‌های زندگی مهارت‌ها خانواده

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: خانواده مهارت ها فرد مهارت های زندگی مهارت ها خانواده باربی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۲۴۳۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رجوع و روایت آتش بلاگری و سلبریتی شدن در روابط زن و شوهری

نمایش «رجوع» این روزها در تهران روی صحنه می‌رود تا به اختلافات متداولِ این روزها در روابط بین زن و شوهرها بپردازد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، داستان‌ها و ماجراهای مربوط به روابط زن و شوهری همیشه دستمایه ساخت آثار نمایشی بوده است. از فیلم‌های «همسر»، «آتش بس»، «توفیق اجباری» تا نمایش‌های «بازیگر و زنش»، «تن شوری» و ... هنرمندان را به سمت خلق آثاری با این موضوعِ همیشه جذاب سوق داده است.

جذابیت همیشگی این سوژه باعث شده پدید آورندگانِ تئاترِ «رجوع» نیز به سمت تولید اثری نمایشی با موضوعِ روابط زن و شوهری بروند. رجوع به قلم کیمیا خلج و کارگردانی سعید حشمتی در قالب اپیزودهای مشابه به چالش‌های زندگی زناشویی می‌پردازد. روایت داستان در بستر دادگاه، اندکی کلیشه‌ای و تکراری به نظر می‌رسد. اگر از این زاویه به دادگاه نگاه کنیم که عموماً ارجاع به دادگاه و قاضی آخرین راهکار برای حل بحران‌ها باشد پس باید این اشکال را متوجه نویسنده‌ی نمایش «رجوع» دانست که هیچ فرصتی را برای سازش بین زوجین قائل نبوده و صدور حکم قضایی را فصل الخطاب قرار داده است.

کلنل دست به دامن عارف شد / نازنین بیاتی انتخاب مناسبی بود؟

البته در نمایش اشاراتی به فرصت دادگاه برای ایجاد سازش بین زوجین برای تفکر و تأمل بیشتر شده اما این اقدام نویسنده ناکافی به نظر می‌رسد و شاید اگر به جای فضای دادگاه، اتفاقات نمایش در حضور شخص دیگری مانند یک مشاور خانواده رخ می‌داد، فرجام مثبت و امیدوار کننده‌تری برای کاراکترهای نمایش قابل تصور بود.


اپیزود نخست این نمایش روایت زن و شوهری بود که اختلافاتشان مربوط به استقلال زن و زیبایی‌های ظاهری بود.

در «رجوع» دیالوگ‌ها چکشی و پینگ پونگی است و نویسنده به خوبی موفق به ایجاد بده بستان‌ها در نمایشنامه شده است. داستان زندگی کاراکترها به شکل صحیحی پرداخت و روایت شده و نویسنده به شناخت درستی از کاراکترهای نمایشش رسیده است. در هر اپیزود تفاوت کاراکترها به وضوح قابل دریافت است و نویسنده در نگارش آنها خلاق و پویاست.

اما نکته مهمی که در مورد متن وجود دارد نوع نگارش آن است. اخیراً در بسیاری از آثار، نویسندگان را نمی‌توان مؤلف محسوب کرد. مؤلفی که ایده دارد، مشق می‌دهد، درس می‌دهد و شاید راهی نشان می‌دهد و....


اپیزود دوم؛روایت کارگردانی بود که به عنوان یک سلبریتی، در عین ازدواج با همسری روستایی، ارتباطاتی موازی داشت و همین موضوع موجب اختلافات شدید بین او و همسرش شده بود.

بخش زیادی از نویسندگان نسل جدید روایت‌هایی گزارش گونه دارند. روایت‌هایی که گویی تنها برای صرفا جهت اطلاعِ مخاطب نوشته شده‌اند یا اینکه گویی یک گزارش خبری هستند تا یک نمایشنامه با هدفی والا و نتیجه‌گیری که به کارِ زندگیِ مخاطب بیاید.
البته که در بسیاری از  آثار خبری، خبرنگاران نتیجه گرا و هدفمند هستند و تنها صرفاً راوی یک رویداد نیستند؛ بلکه موجب ایجاد چالش‌های جدی می‌شوند. اما در «رجوع» نویسنده فقط «گزارشگر» است. گزارشگری که گزارش می‌دهد؛ در بطن جامعه خانواده‌هایی هستند که شرایط ویژه و متفاوتی بر زندگی آنها حاکم است.

کیمیا خلج با نوشتنِ متن «رجوع» فقط به مخاطب خبر می‌دهد و مخابره‌گر یک اتفاق است؛ البته که همین هم ارزشمند است. اما نباید فراموش کنیم که نویسنده‌ی این نمایش‌نامه راهکار ندارد، ایده ندارد و هدایت گر نیست.

شاید به همین علت است که به رغم هدایت صحیح و خوب بازیگران توسط کارگردان، حس و حال تماشای یک اثر تئاتری ویژه به مخاطب منتقل نمی‌شود.


اپیزود سوم مربوط به زن و شوهری بود که تفاوت‌های اعتقادی و فرهنگی عمیقی با همدیگر داشتند و همین مسئله اختلافات شدیدی بین آنها ایجاد کرده بود.

اساساً در شرایط مشابه هیچ راهی برای به چالش کشیده شدن خلاقیت کارگردان وجود ندارد و یا حداقل بیننده تلاشی برای خلق یک اثر بصری ویژه از کارگردان را شاهد نیست. آفتی که گریبان برخی یا شاید بسیاری از آثارِ این روزهای تئاتر ایران را گرفته است.

کارگردانان در آثار مشابه و این نمایش، به «صندلیسم!» دچار شده‌اند. آفتی عجیب که با اسم رمز «مینی مال» و فقط با چیدن چند صندلی ساده در صحنه روز به روز در حال نفوذ در جان تئاتر است. هر کدام از کارگردانان هم دلایل خاصی را برای انتخاب این سبک کاری دارند که غالباً چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.  اجرای «صندلیسم» هرچه هست نه تنها تئاتر محسوب نمی‌شود بلکه شاید در چهارچوب یک اثر رادیویی ویژه هم گنجانده نشود.

البته که نمایش «رجوع» با وجود اینکه صحنه‌ای خالی دارد و تنها به چند صندلی روی صحنه پناه برده، اما تلاش کرده تا جنبه‌های نمایشی و تصویری هم در کار باشد تا اثر صرفا به یک نمایش رادیویی تبدیل نشود.


اپیزود چهارم این نمایش به روایت خانواده‌ای اختصاص داشت که زنِ خانواده در فضای مجازی بلاگر بود و همین مسئله پایه و اساس اختلافاتِ شدیدی شده بود.

رفتن سراغ موضوع‌های اجتماعی که در دل جامعه و در میان مردم جاری هستند و هر کدام از ما بارها و بارها در اطراف‌مان آنها را دیده‌ایم، بسیار ارزشمند است. پرداختن به این موضوع‌ها حتی اگر بدون ارائه‌ی راهِ چاره یا راهی تازه باشد، با زدنِ تلنگرهایی هرچند کوچک به مخاطب، می‌توانند اثرگذار باشند.

منصفانه نیست اگر از بازی خوب بازیگران (رجوع) سخن نگوییم. از اپیزود اول تا آخرین اپیزود که با بازی شیرین و دقیقِ افشین سنگ چاپ مواجه می‌شویم، همه بازیگران بسیار دقیق و حساب شده ایفای نقش می‌کنند و این نکته‌ای است که به واسطه آن نمی‌شود از نقش ویژه کارگردان چشم پوشی کرد.

در پایان باید گفت علیرغم کاستی‌هایی که در نمایش «رجوع» به چشم می‌خورد، اما این اثر ارزش یک بار دیدن را دارد.

توضیحات نمایش:

 رجوع

نویسنده: کیمیاخلج
کارگردان: سعیدحشمتی

بازیگران:

نیما هاشمی سرشت، الهام احمدی، میثاق جمشیدی، پریسا علی نیا، کیمیا خلج، هومن بنایی، روناک برخوردار، فاطمه توانا، محمد روشنفکر و افشین سنگ چاپ

-------------------------
نوشته: هبت اله یگانه
-------------------------

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • وقتی سرگرمی، قربانی بزرگ شعار دادن می‌شود /چرا «نون خ» در فصل پنجم مورد استقبال قرار نگرفت؟
  • نسبت ما با فضای مجازی چگونه است؟ / تلاش «شبکه» برای ایجاد پرسش
  • آقای سعید آقاخانی، ما تحمل می‌کنیم، اما دل خودتان نسوخت؟
  • رجوع و روایت آتش بلاگری و سلبریتی شدن در روابط زن و شوهری
  • کارکرد انتقادی و راهبری فیلم های مستند کمرنگ شده است
  • «کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید
  • بحران ادبیات داریم
  • کاش تلویزیون، این مدلی نبود
  • کارگردان مشهور ایرانی: تلویزیون نمی‌بینم!
  • روابط عمومی در اقناع افکار عمومی نقش کلیدی دارد